درسهائى كه مىبايد آموخت: مظالم ارمنى
سؤزوموز
از وئبلاگ سارى گلين (ويژه كشتار تركهاى آذريجان جنوبى توسط قوا و دستجات ارمنى-آسورى در سالهاى جنگ جهانى اول)
قوميتگرائى بنيادگراى ارمنى سه مشخصه عمده دارد:
الف- همكارى با دولتهاى استعمارى-مسيحى غرب بر عليه همسايگان ترك و مسلمان؛
ب- توسعه طلبى مدام ارضى٬ چشمداشت مستمر به سرزمين ملل مجاور و اشغال عملى خاك آنها؛
ج- استفاده گسترده و بىرحمانه از خشونت٬ ترور٬ اخراج جمعى٬ كشتارهاى گروهى اهالى غيرمسلح و نسل كشي.
با رو به افول گذاردن قدرت دولت عثمانى در اواخر قرن نوزده و اوايل قرن بيستم٬ رهبران ارمنى با حمايت و تحريك دول امپرياليستى-مسيحى روسيه٬ فرانسه٬ بريتانيا٬ يونان٬ آمريكا٬ ايتاليا٬ آلمان و ميسيونرهاى مذهبى٬ در صدد تجزيه قلمرو شرقى ترك نشين و مسلمان نشين آناتولى عثمانى (آذربايجان تركيه)٬ اشغال مناطق جنوبى قفقاز و تاسيس دولتى ارمنى-مسيحى در اين مناطق بر آمدند. سياست تشكيل دولتى مسيحى در مناطق ترك نشين شرق آناتولى و جنوب قفقاز (آذربايجان تاريخى) يكى از دو محور عمده طرحهاى دول استعمارى براى ضربه زدن و درهم كوبيدن دولت تركى عثمانى از جبهه شرق بود (محور ديگر اين سياست ضدتركى امپرياليستى٬ ساقط نمودن دولت تركى-آذربايجانى قاجار و تاسيس دولتى فارس و قوميتگرا در ايران بود). يكى از انگيزه هاى دول استعمارى-مسيحى غربى براى تجزيه و ساقط نمودن دولت عثمانى٬ انتقامجويى از شكست خود در جنگهاى صليبى و از دست دادن قسطنطنيه و خواست تسلط دوباره بر آن و ... بود. ارمنيان نيز كه خواستار ايجاد دولتى ارمنى در مناطق شرقى اين كشور بودند٬ درصدد برآمدند تا با استفاده هر چه بيشتر از وضعيت ضعيف دولت عثمانى٬ درگيرى آن در جنگى در هفت جبهه مختلف٬ يارى بىحد دول استعمارى-مسيحى غرب و احساسات و تعصبات دينى غربيان و اروپائيان٬ تا آنجا كه ممكن است خاك و سرزمين هر چه وسيعترى از شرق تركيه - جنوب قفقاز (آذربايجان تاريخى) را به اشغال خود در آورده و به دولت وعده داده شده ارمنستان بزرگ الحاق نمايند.
روسها همواره ارامنه را به چشم يكي از وفادارترين قومها به خود نگريسته اند و اين قوم مانند امروز در گذشته نيز در سياستهاى استعمارى روسيه در منطقه جايگاه و وزنه ويژه اى داشته است. در جنگهاى بين روسيه تزارى و ارتش دولت تركى-آذربايجانى قاجار٬ ارمنيان هر دو سوى ارس در صف روسيه تزارى و به عنوان ستون پنجم آن دولت عمل كرده٬ در شكست ارتش قاجارى٬ اشغال جنوب قفقاز و تجزيه ايران و آذربايجان نقش كليدى بازى نموده بودند. ارمنيان همكارى و وابستگى به روسيه تزارى در اشغال شرق تركيه را نيز هرگز انكار نكرده اند. با شروع جنگ جهانى اول، نيروهاى مسلح و دسته جات شبه نظامى ارمنى (مانند جنگهاى سالهاى ١٨٢٨ ٬ ١٨٥٤ ٬ ١٨٧٧) از سوى شرق همراه ارتش دولت روسيه تزارى٬ به اراضى تركيه عثمانى هجوم آوردند. در سال ١٩١٥ ارتش مهاجم روسيه با راهنمايى و يارى ارمنيان خاك عثمانى به عنوان ستون پنجم روسيه تزارى و گشوده شدن دروازه هاى شرقى امپراتورى در نتيجه اقدامات اين گروه٬ موفق به اشغال شرق آناتولى گرديد.
آذربايجان زخمى
اما هنوز مانعى عمده در راه تاسيس دولت ارمنى در شرق آناتولى و همچنين در جنوب قفقاز وجود داشت: ارمنىيان با آنكه در بسيارى از شهرستانهاى عثمانى و مخصوصا استانبول پخش شده بودند (وضعيتى شبيه پراكندگى ارمنىيان در ايران امروز) اما در هيچيك از شهرستانهاى عثمانى داراى اكثريت مطلق نبودند. پرفسور ژوستين مك كارتى (Justin McCarthy) استاد دانشگاه لوئيس ويل كنتاكى ايالات متحده آمريكا٬ متخصص مردمنگارى تاريخى٬ مىگويد: "علىرغم وجود ارمنيه در نقشه هاى قرن نوزده و موضعگيريهاى سياستمداران اروپائى٬ در خاك عثمانى٬ در جهان خارج و عالم واقع هرگز ارمنيه اى٬ نه به لحاظ جمعيتى و نه به لحاظ ادارى-سياسى وجود نداشته است". وى در مقاله خويش "ارمنيان در امپراتورى عثمانى" نقشه هاى توزيع جمعيتىاى را نشان مىدهد كه در آنها به سالهاى ١٩١٢ جمعيت ارمنى (اعم از گريگورى٬ كاتوليك و يا پروتستان) در همه شهرستانهاى آناتولى اقليتى مجزاست و مىگويد "اگر همه ارمنيان جهان هم به شش شهرستان مورد ادعاى ايشان مهاجرت مىكردند٬ باز هم اكثريت را مسلمانان (تركها) تشكيل مىدادند".
راه حلى كه ارمنيان براى حل اين معضل انتخاب نمودند عبارت بود از پاكسازى فيزيكى شرق تركيه و جنوب قفقاز از تركان-مسلمانان با كشتار جمعى٬ نسل كشى و اخراج گروهى آنها. با حمله و ورود ارتش روسيه تزارى به خاك عثمانى و اشغال نمودن نواحى شرقى آناتولى كه در آنجا اكثريت مطلق با تركها بود٬ ارمنيان و دستجات مسلحشان در صفوف نيروهاى اشغالگر تزارى٬ آغاز به كشتار جمعى و نسل كشى تركها و مسلمانان به منظور تغيير بافت قومى منطقه نمودند. با انجام پىدرپى قتل عامهاى از پيش طراحى شده بىشمار٬ ارمنىيان درصدد بودند تا پيش از الحاق قطعى اين مناطق به دولت مستقل ارمنستان آينده٬ از طرفى تا آنجائيكه ممكن بود جمعيت ترك- مسلمان آن را با كشتار مستقيما كاهش دهند٬ و از طرف ديگر توده ترك وحشتزده و غافلگير شده٬ بىدفاع و پريشان باقى مانده را مجبور به فرار از منطقه نموده و بدين ترتيب اكثريت جمعيتىاى را كه فاقد آن بودند بدست آورند. هدف غائى ارمنيان٬ طبق اسناد موجود خودشان٬ اين بود كه در ناحيه ارس-ايروان و الويه ثلاثه (قارس-آرداهان-باتوم) يعنى منطقه اى تماما ترك (آذرى) نشين جزء آذربايجان ائتنيك٬ حتى يك ترك مسلمان (آذرى) باقى نگذارند. سياست تغيير تركيب ملى مناطق ترك نشين با كشتار گروهى و نسل كشى سيستماتيك اهالى در منطقه هاى قبلا اشغال شده٬ سياستى است كه ارمنيان در سده پيش اقلا چهار بار و با موفقيت بر عليه تركان آذرى اعمال نموده اند. (تاكتيك نسل كشى تركان آذربايجان و آناتولى توسط ارمنىها الهام بخش نيروهاى صهيونيستى در اشغال اراضى عرب نشين فلسطين و بعدها صربها در بوسنى و كوسووا و .... بوده است):
١- در آغاز قرن- سالهاى جنگ اول در شرق تركيه (آذربايجان تركيه): ايگدير٬ قارس٬ آرداهان٬ ارزروم٬ ارزينجان٬ سارى قاميش٬....
٢- در همان سالها در آذربايجان جنوبى (ايران): اورميه٬ سلماس٬ خوى٬ سولدوز٬ ماكو٬ مرند٬ ....
٣- در آغاز قرن- سالهاى جنگ اول در آذربايجان شمالى: ايروان٬ باكو٬ شوشا٬ نخجوان....
٤- در سالهاى اخير در قره باغ و نواحى مجاور آن در آذربايجان شمالى: قاراباغ٬ خوجالى٬ كلبجر....
فجيعترين قتل عامهاى انجام شده در آناتولى توسط ارمنىيان در ساحه آذرى و به طور مشخص در قستمهاى شرق تركيه (آذربايجان تركيه) انجام گرفته است. از سال ١٩١٥ تا پايان سال ١٩٢٠ بيش از شش صد هزار تن از تركهاى منطقه٬ از زن و كودك و پير و جوان در قفقاز جنوبى و در نواحى مجاور آن در شرق تركيه تحت اشغال روسيه (باكو٬ ايروان٬ قارس٬ شاه تختى٬ زنگه زور٬ نخجوان٬ ايغدير٬ سردارآباد٬ سارى قاميش٬ آرداهان٬ باتوم...) توسط ارتش ارمنى-تزارى و شبه نظاميان ارمنى به فجيعترين وضع ممكنه قتل عام و كشتار گرديدند. بسيارى شكنجه شده و اعضاء اجسادشان پاره پاره شد. (به عنوان مثال در اين و اين سايت سياهه ٥١٨٬٠٠٠ تن از كشته شدگان ترك-مسلمان شرق آناتولى توسط ارمنىيان طبق اسناد آرشيو دولتى عثمانى و در اين آدرس ليست ٨٩٬٥٠٠ از كشته شدگان توسط ارمنىها در شهرستان قارس آمده است). آنانى كه جان سالم بدر برده بودند از سرزمين خود اخراج گرديدند. صدها ده و روستا از طرف دسته هاى مسلح ارمنى به رهبرى آندرانيك و باپون و ديگران غارت و به آتش كشيده شدند و به ويرانه اى تبديل گرديدند.
تروريسم ارمنى
همزمان با نسل كشى و كشتارهاى جمعى روستائيان و كودكان و زنان و پيران غيرنظامى ترك در شرق تركيه-جنوب قفقاز-شمال ايران توسط ارتش و شبه نظاميان ارمنى به منظور تغيير تركيب قومى منطقه به نفع خود٬ دو روش ديگر كه ارمنىيان به طور گسترده اى از آن استفاده نموده اند" ترورهاى سياسى" و "شورشهاى مسلحانه" است. در واقع ارمنيان در سراسر امپراتورى عثمانى٬ در پايتخت آن استانبول و حتى در كشورهاى خارجى از چهل سال قبل از وقايع جنگ اول٬ دهها شورش مسلحانه و عمليات تروريستى اجرا كرده بودند. يكى از اينها اقدام به ترور سلطان عثمانى عبدالحميدخان است. طبع معاهده برلين ماده ٦١ دولت عثمانى موظف به انجام اصلاحاتى در ولاياتى كه ارمنيان نيز در آنها ساكن بودند گرديده بودند. عبدالحميدخان آگاه از نيات دولتهاى استعمارى غرب و ميسيونرهاى مسيحى٬ اجراى اين ماده را مقدمه اى به سوى مختاريت اين ولايات ارزيابى كرده و آنرا متوقف نمود و طرفداران اجراى اين ماده از جمله نخست وزير و برخى از مقامات ديگر را عزل كرد. متعاقب آن٬ ارمنيان اروپا و آمريكا نخست و بويژه در شرق كشور٬ به ترور و قتل تعداد كثيرى از ارمنيانى كه به دولت خود٬ عثمانى وفادار بودند دست يازيدند٬ سپس به آماده سازى شورشى در خاك عثمانى پرداختند. هدف آنها تامين مداخله و كشاندن پاى دول اروپائى پس از ايجاد ناآرامى و شورشهاى گسترده به آناتولى بود. اما عبدالحميدخان بسيارى از اقدامات رهبران ارمنى را قبل از مداخله دول اروپائى خنثى نمود و با تاسيس لشگر حميديه در شرق موفق به جلب عشاير كرد به جانب عثمانى و گسترش امنيت و آرامش نسبى در شرق آناتولى گرديد. رهبران ارمنيان به اين نتيجه رسيدند تا زمانيكه سلطان عثمانى را از ميان برنداشته اند٬ موفق به تاسيس دولتى ارمنى در خاك عثمانى نخواهند شد. از اينرو تروريست اروپائى مشهورى را براى قتل وى اجير نمودند. او نيز بمبى در ماشين عبدالحميدخان دوم گذارد كه به سبب تاخير يك دقيقه اى وى پس از اداى نماز جمعه در مسجد ييلديز استانبول٬ بدون ضرر رساندن به او منفجر شد.
با شروع جنگ اول جهانى تروريسم ارمنى نيز فعالتر گرديد. تشديد موج تروريسم ارمنى همزمان با اشغال شرق عثمانى توسط قواى روسيه تزارى و تعرض و پيشروى نيروهاى اشغالگر انگليس، فرانسه٬ ايتاليا و يونان از غرب و از جنوب در خاك آناتولى بود. اين ترورها در هماهنگى كامل با دول اشغالگر (بويژه سه دولت روسيه٬ فرانسه و انگلستان) انجام مىگرفت. تروريستهاى ارمنى كه طلعت پاشا را به قتل رسانيدند در دادگاه گفتند كه "انگلستان ما را اغفال نمود" (و اين ادعايى بسيار درست بود). در كتاب سه جلدى اخيرا چاپ شده "روابط فرانسه-ارمنى در اسناد عثمانى" حاوى ٢٨٩ سند فرانسوى و عثمانى٬ با وضوح تمام نشان داده مىشود كه بين سالهاى ١٩٢٢-١٨٧٩ دولت فرانسه مستقيما در تحريك ارامنه عثمانى به تجزيه اين كشور٬ اجراى قتل عامها و كشتارهاى جمعى تركها-مسلمانان در آناتولى و حمله به مراكز نظامى دولتى نقشى راهبردى داشته است. ارتش فرانسه در اين دوره هزاران تن از ارامنه را در مصر٬ قبرس و لبنان آموزش داده و در سالهاى جنگ اول جهانى و جنگ استقلال تركيه در جنگ عليه اين كشور بكار گرفته است. (حتى در ماراش و آدانا نيروهاى فرانسوى خود عقب كشيده و قتل عام توده مسلمان را بدست نيروهاى مسلح ارمنى كه در اين نواحى مستقر نموده بودند انجام داده اند). زمانى كه در مارس ١٩٢١ طلعت پاشا در برلين٬ در آوگوست همان سال سعيد حليم پاشا در رم٬ سال بعد جمال پاشا در تفليس توسط تروريستهاى ارمنى پىدرپى ترور شده و به قتل رسيدند روزهاى اوج جنگ استقلال تركيه بود.
تحجير و كوچ اجبارى
پروفسور استانفورد شاو (Stanford Shaw) استاد تاريخ دانشگاه لس آنجلس كاليفرنيا مىنويسد: "ارمنيان براى تحقق خواسته هاى خود متمايل به روسيه و اروپا شدند. خيانت ارمنيان در اين رابطه در آغاز جنگ جهانى اول به شكل تصميم گيرى كميته هاى ارمنى در تمرد از خدمت به دولت خود عثمانى و همكارى با نيروهاى ارتش متجاوز تزارى روسيه جلوه گر شد. آنها اميدوار بودند كه پاداش همكارىشان با ارتش تزارى٬ دولتى كنده شده از خاك عثمانى برايشان باشد. دولت روسيه كه قبلا به ارمنيان وعده دولتى خودمختار نه تنها در اراضى تحت حاكميت خود٬ بلكه در بخشهاى وسيعى از شرق آناتولى را داده بود٬ اين امر را به منزله اتمام كار آغاز شده ريشه كن كردن مسلمانان و پاكسازى آنها از قفقاز به سال ١٨٧٧- جائى كه هنوز اكثريت جمعيتى اهالى با مسلمانان بود- مىشمرد. قبل از جنگ٬ هنگامى كه تزار نيكلاى دوم شخصا براى بازرسى از آخرين طرحهاى همكارى با ارمنيان بر عليه عثمانى ها به قفقاز آمده بود٬ رهبر دائره ملى ارمنى در تفليس در ديدار با وى چنين مىگفت: (از همه كشورها٬ ارمنيان براى پيوستن به صفوف ارتش ظفرمند روسيه سرازير مىشوند تا با خون خود به پيروزى ارتش روسيه خدمت كنند. بگذار پرچم روسيه بر فراز تنگه داردانل و بسفر (بوغاز) به اهتزاز در آيد..... بگذار٬ با اراده شما اعلىحضرت٬ مردمى كه زير يوغ عثمانى (ترك) باقى مانده اند به آزادى خويش دست يابند. بگذار مردم ارمنى عثمانى كه به خاطر ايمان به مسيح رنجهاى بسيار برده اند٬ به رستاخيز خود براى زندگىاى آزاد زير حمايت روسيه نائل شوند.....). بدنبال آن رهبران سياسى٬ افسران ارتش و سربازان معمولى ارمنى٬ مطمئن از شكست و تجزيه عثمانى و غلبه روسيه تزارى گروه گروه به نيروهاى اشغال پيوستند. با آغاز دوباره سيل ارمنيان براى پيوستن به قواى روسيه٬ مقدمات براى زدن ضربه از پشت به عثمانيان آماده گرديد و تزار٬ مطمئن از اينكه در نهايت روزى كه وى بر استانبول مسلط خواهد شد فرا رسيده است٬ به پطرزبورگ بازگشت".
پروفسور استانفورد شاو ادامه مىدهد: "با هجوم نيروهاى روسيه در سال ١٩١٤ به شرق آناتولى در آغاز جنگ جهانى اول٬ سطح همكارى ارمنيان عثمانى با دشمن به شكل فوق العاده اى افزايش يافت. خطوط تداركاتى عثمانى توسط پارتيزانهاى ارمنى مورد حمله قرار گرفت و نابود شد٬ كميته هاى شورشى ارمنى شروع به مسلح نمودن مردم عادى ارمنى كردند و اينها هم بنوبه خود آغاز به قتل عام اهالى و همسايگان ترك و كرد مسلمان خود در وان٬ در پيشواز ورود قريب الوقوع ارتش مهاجم روسيه كه منتظر آن بودند نمودند. در آوريل سال ١٩١٥ كميته هاى ارمنى داشناك متشكل از ارمنيان قفقاز٬ در پيشواز قواى اشغال روسيه٬ در شهر وان كه در آن ارمنيان بالاترين درصد جمعيتى در همه خاك عثمانى را داشتند (٤٢٬٣ درصد) شورشى ترتيب داده و شهر را به اشغال در آوردند. مقامات محلى ارمنى كه مىدانستند جمعيت ارمنى از درگيرى طولانى با اكثريت مسلمان متضرر خواهد شد٬ در صدد آرام نمودن ارمنيان شورشى بر آمدند. اما شورشيان ارمنى قفقازى٬ موفق به جلب مردم به جانب خود - با اين وعده كه در صورت كمكشان به ريشه كن كردن اهالى مسلمان و اعلام وفادارى به تزار٬ نيروهاى ارتش روسيه به يارى آنها خواهد آمد- گرديدند. لشكر روسيه مستقر در قفقاز نيز در همين اثنا٬ با كمك داوطلبان ارمنى متشكل از پناهندگان آناتولى و اهالى قفقاز٬ شروع به تهاجم به سوى وان نمود. ارتش تزارى در ٢٨ آوريل به شرق آناتولى وارد شد و در ١٤ مه به وان رسيده به محض ورود به شهر شروع به كشتار و سلاخى همه اهالى مسلمان نمود. در طى دو روز و با بىرحمى تمام ٣٠٬٠٠٠ تن از مسلمانان ترك و كرد وان توسط ارمنىيان به قتل رسيد. بخش مسلمان نشين شهر كاملا ويران شد و متعاقب آن تاسيس جمهورى ارمنى وان تحت الحمايه روسيه اعلام گرديد. اكنون به نظر مىرسيد كه با كشتار تمام اهالى مسلمان و يا فرارى دادن آنها بتوانند دولت جديد ارمنى را سرپا نگاهدارند. لشكرى ارمنى ايجاد شد تا طبق اسناد ارمنى٬ "همه تركان ساحل جنوب درياچه وان را٬ در آماده سازى براى پيشروى ارتش روسيه به سوى بيتليس٬ از اين سرزمين برانند". با سرازير شدن هزاران تن از ارمنيان موش و ديگر شهرهاى عمده شرق به سوى دولت جديد ارمنى و تا اواسط ژوئن٬ جمعيت ارمنيان تجمع كرده در ناحيه وان به ٢٥٠٬٠٠٠ تن رسيد. (قبل از اين جريانات مجموع جمعيت ترك و غير ترك وان به زحمت به ٥٠٬٠٠٠ تن مىرسيد). در اوايل جولاى ارتش عثمانى با آغاز تهاجمى متقابل٬ موفق به پس راندن ارتش روس-ارمنى شد. با عقب نشينى ارتش روسيه-ارمنى٬ دهها هزار تن از ارمنيان از ترس انتقام كردان و مجازات شدن توسط دولت عثمانى به خاطر قتل عام اهالى مسلمان – كه امكان ايجاد دولت ارمنى كوتاه عمر وان را برايشان فراهم كرده بود- با رها كردن خانه و كاشانه خود شروع به فرار به سوى قفقاز نمودند. در اين فرار نزديك به ٤٠٬٠٠٠ تن از ارمنيان هلاك شدند. اين تعداد هرگز در معرض تحجير و يا كوچ اجبارى نبوده اند و دولت عثمانى نيز كوچكترين نقشى در كشته شدنشان نداشته است".
در همين اثناء و به تنهائى در ايالت سيواس كه ارتش روسيه هنوز بدانجا داخل نشده بود٬ بيش از ١٨٠٬٠٠٠ نفر از اهالى ترك توسط تجزيه طلبان ارمنى كشته شد. در همين دوره روسيه صدها هزار تن از مسلمانان قفقاز را از خانه و كاشانه خود اخراج و به سوى آناتولى روانه ساخت. (قبلا بين سالهاى ١٨٢٧ و ١٨٧٨ بيش از يك ميليون و سيصد هزار تن از مسلمانان جنوب قفقاز توسط دولت تزارى روسيه از سرزمين خود اخراج –تحجير شده بودند. تا سال ١٩٠٠ نيز بيش از ١٬٤٠٠٬٠٠٠ نفر ديگر از مسلمانان و تركان قفقاز توسط روسها از سرزمينشان اخراج شدند. يك سوم اينان به قتل رسيده و يا قربانى قحطى و بيمارى گرديده هلاك گرديدند). با گسترش كشتارها و موج قتل عامهاى مردم بيدفاع ترك و كرد (و عرب و يهودى) در شرق آناتولى و اوج گرفتن ترورها و شورشهاى مسلحانه توسط ارمنيان٬ مقامات مستاصل دولت عثمانى كه در هفت جبهه بر عليه نيروهاى اشغال دول استعمارى مىجنگيدند٬ ناتوان از انجام تحقيقاتى سالم و دقيق براى تشخيص شبه نظاميان ارمنى مسبب قتل عامها و ترورها- كه همه با قواى دول اشغالگر در همكارى و وابسته به آنها بودند- از مردم عادى٬ و محروم از توانائى جدا كردن معصوم از مجرم٬ از سر ناچارى و به توصيه برخى مقامات دولت آلمان به فكر مقابله به مثل با روسيه تزارى افتاده و تصميم به جابجايى (تحجير) ارمنيان خط مقدم جبهه در منطقه وان و شرق امپراطورى٬ به ديگر نقاط امپراتورى و ترجيحا خارج آن -جائيكه از دسترس و تحريكات روسيه و دول اروپايى متفقش بدور باشند - گرفت. تدبيرى كه عين آنرا امپراتورى روسيه بارها و بارها و در حين همين جنگ نيز در طرف خود انجام داده بود.
پروفسور استانفورد شاو (Stanford Shaw) در اينباره مىنويسد: "روسيه در مراحل مقدماتى عمليات قفقاز و براى مهيا ساختن منطقه براى جنگ٬ به بهترين وجهى موفق به سازماندهى امر تخليه ارمنيان از نواحى مرزى طرف خود شده و تمام ارمنيان طرف خود را جابجا نموده بود. ارمنيان نيز - با اين انديشه كه پيروزى حتمى و قريب الوقوع روسيه آنها را قادر خواهد ساخت نه تنها در كوتاه مدت به خانه هاى خود باز گردند بلكه اين امكان را به آنها خواهد داد كه سرزمين تركها در آنسوى مرز را نيز متصرف شوند- كاملا داوطلبانه به اين امر رضايت داده بودند. انور پاشا نيز همين تدبير روسيه را سرمشق خود قرار داد تا سوى عثمانى را براى مقاومت در مقابل تهاجم روسيه آماده سازد. زيرا رهبران ارمنى به صراحت حمايت علنى خود از دشمن را در هر حال و كار اعلام نموده و چاره اى ديگر باقى نگذارده بودند. و البته در اين شرايط غيرممكن بود كه بتوان تعيين نمود كدام يك از ارمنيان وفادار به دولت٬ و كدام يك مطيع رهبرانشان اند. با آغاز بهار فرمان جابجائى و تخليه تمام ارمنيان سه استان وان٬ بيتليس و ارزروم در مجاورت مرزهاى روسيه٬و دور كردنشان از نواحى اى كه ممكن بود در مقابل عمليات عثمانى بر عليه روسيه در جبهه شرق و يا انگلستان در جبهه مصر خرابكارى كنند و جاى دادن آنها در شهرها و كمپهايى در موصل صادر شد. در ضمن ارمنيان روستائى جنوب (ارمنيان غرب امپراتورى و شهرها از تحجير معاف شده بودند) نيز مىبايست به همان دلايل به سوريه مركزى منتقل مىشدند. دستورات ويژه اى صادر شده بود كه طبق آنها ارتش و فرماندهان نظامى مىبايست از ارمنيان در مقابل حملات و اقدامات انتقامجويانه عشاير كرد و ديگر مسلمانان بابت ترورها و كشتارهاى فراوانى كه ارمنيان ساليان دراز مرتكب شده بودند محافظت نموده و آنها را حين انتقال و پس از اسكان با غذا و ديگر احتياجات ضرورى تامين نمايند. طبق اين اوامر ارمنيان مىبايست تا بازگشت به خانه هايشان پس از جنگ محافظه مىشدند".
در طول تدبير تحجير اجبارى٬ ارمنيان با هلاك شدن دهها هزار تن از ايشان٬ بهاى بسيار سنگينى بابت خيانتها و اشتباهات رهبران خود و نيز سكوت و حمايت خويش از آنها پرداختند. بواقع توده ارمنى ساكن در عثمانى٬ قربانى تحريكات مسيونرهاى مذهبى مسيحى فاناتيك و دسائس دول استعمارى (بويژه روسيه٬ انگلستان٬ فرانسه)٬ و همچنين قربانى ماجراجوئى رهبران افراطى بنيادگرا و راسيست خويش كه همه ماشه و بازيچه دست دول استعمارى-مسيحى غرب و در سوداى ايجاد كشورى ارمنى در وطن خلق ديگرى٬ به ايجاد جنگ داخلى اقدام نموده بودند گرديدند.
تاريخنگاران چه مىگويند:
بنابر منابع بين المللى و اسناد غيرارمنى سالهاى جنگ اول جهانى و نظرات محققين تاريخى و جمعيت شناسان٬ مجموع كشته شدگان ارمنى حوادث تاسفبار تحجير و جنگهاى خونين بين ارتش اشغالگر داشناك ارمنستان-تزارى روسيه و ارتش عثمانى٬ بين ٦٠٠-٧٥ هزار تن و تعداد كشته شدگان ترك-مسلمان بين دو و دو و نيم ميليون نفر است. تمام منابع و اسناد غيرارمنى بعد از جنگ اول٬ از جمله دائره المعارف بريتانيكا چاپ ١٩١٨ در مقاله اى به قلم يك بريتانيايى٬ سقف تلفات ارمنيان را كمتر از ٦٠٠٬٠٠٠ تن برآورد مىكنند. (ثبت سالانه لندن - Annual Register London- اين رقم را ٧٦٬٠٠٠ تن ذكر كرده بود). اين رقم بعدا در اين دايره المعارف در مقاله اى –كه اينبار مولف آن يك ارمنى است- به ١٬٥٠٠٬٠٠٠ تن افزايش يافته است.
پرفسور ژوستين مك كارتى (Justin McCarthy) مىگويد كه در ميان سالهاى ١٩٢٢-١٩١٢ كمى كمتر از ٦٠٠.٠٠٠ تن از ارمنيان آناتولى حيات خود را از دست داده اند و مىافزايد كه در همين دوره زمانى٬ دو و نيم ميليون (٢.٥٠٠٠٬٠٠٠ تن) از مسلمانان آناتولى (عمدتا ترك) نيز كشته شده اند. وى مىنويسد: " آنچه در باره حوادث شرق آناتولى٬ تبعيد و قتل عام گفته مىشود٬ چيزى به جز داستانى يك سونگرانه نيست. سرنوشت پناهندگان ارمنى و مسلمان (ترك) بسيار به هم شبيه بوده است: جنگ و دسته هاى اشرار٬ گرسنگى و بيمارى بين ارمنى و ترك تبعيضى روا نداشته٬ تركها و ارمنىها را به يكسان هلاك كرده است. در آن سالها حدود ٢٬٥٠٠٬٠٠٠ (دو ميليون و نيم) تن ترك و كرد نيز جان خود را از دست داده اند. در سالهاى جنگ اول جهانى تقريبا همه اهالى مسلمان شرق و جنوب شرقى آناتولى يا به قتل رسيده و يا به صورت فرارى- پناهنده- مهاجر در آمده بودند. ما اكنون بر اساس اسناد و منابع موثق مىدانيم كه بين سالهاى ١٩٢٢-١٩١٢ اندكى كمتر از ٦٠٠٬٠٠٠ تن از ارمنيان آناتولى هلاك شده اند. ٦٠٠٬٠٠٠ تن به هيچ وجه رقم كوچكى نيست. ارمنيان تلفات فوق العاده اى داده اند. اما هنگام بررسى تلفات ارمنيان٬ مىبايست كه تلفات مسلمانان را نيز درنظر داشت. آمارها به ما مىگويند كه در همين حوادث بيش از ٢٬٥٠٠٬٠٠٠ تن مسلمان آناتوليايى اعم از ترك٬ كرد و عرب نيز هلاك گرديده اند. گرچه رنج ارمنيان به هيچ وجه نمىبايست كه دست كم گرفته شود٬ اما اين رنج هرگز نمىبايد جدا از فلاكت و تيره روزى مسلمانان آناتولو مطالعه گردد. از شواهد اسنادى و آمارها بدست مىآيد كه علت هلاكت مردم٬ خشونت بين دو جمعيت قومى (ترك و ارمنى)٬ مهاجرت اجبارى هر دو گروه مسلمان و مسيحى٬ بيمارى و قحطى بوده است. كشته شدگان تنها عبارت از سربازان و نظاميان دو طرف در ميدان جنگ نبوده اند٬ بلكه زنان و كودكان و مردانى نيز بوده اند كه بين آتش دو ارتش روسيه و عثمانى و جنگ قومى دو گروه ارمنى و ترك گرفتار آمده بودند. اكنون ما به طور قطع مىدانيم كه سبب اصلى تلفات٬ جنگ قومى دو جماعت ارمنى و ترك بوده است. به طور مثال در ايالت سيواس كه ارتش روسيه هرگز بدانجا داخل نشده بود٬ به تنهائى بيش از ١٨٠٬٠٠٠ نفر ترك (توسط تجزيه طلبان ارمنى) به قتل رسيده است. كشتار مسلمانان بىگناه و معصوم توسط تجزيه طلبان ارمنى در اسناد و مدارك خود ارمنىيان نيز ثبت گرديده است".
وى در باره حادثه تحجير و ادعاى نسل كشى ارامنه مىگويد: "عثمانى و روسيه تزارى هر دو٬ در تدارك آماده شدن براى جنگ٬ اهالى مناطق مرزى خود را جابجا (تحجير) نموده به كوچ اجبارى واداشته اند. در مناطقى كه حاكميت دولت عثمانى كمرنگ و ضعيف بود٬ ارمنيان متحمل ضايعات فوق العاده بيشترى شده اند. در مناطق جنوبى كه حاكميت عثمانى تام و برقرار بود حوادث ناخوش آيند بسيار اندك است و بنا به اسناد تائيد شده توسط خود ارمنيان٬ تحجير شدگان با سلامت نسبى به سوريه رسيده اند. كوچكترين شبيه سازى بين نازىها و عثمانى ها و ادعاى نسل كشى ارامنه توسط تركها بسيار مضحك است. آنچه به وقوع پيوسته جنگ بود٬ نه نسل كشى. مطرح كنندگان ادعاى نسل كشى ارامنه توسط تركان٬ مىبايست نخست وضعيت استانبول پايتخت امپراتورى عثمانى كه تماما در حاكميت و كنترل دولت بود و در آن كوچكترين تعرضى به ارمنيان صورت نگرفته است را ايضاح كنند (علىرغم آنكه در استانبول ارمنيان دهها عمليات و حمله تروريستى بر عليه مقامات و اماكن دولتى داشته اند) ".
پروفسور استانفورد شاو (Stanford Shaw) كل تلفات ارمنيان را حدود ٢٠٠٬٠٠٠ تن و تلفات مسلمانان را ده برابر آن يعنى دو ميليون تن برآورد مىكند: "كل جمعيت ارمنيان امپراتورى عثمانى حدود ١٬٣٠٠٬٠٠٠ تن بوده است. نيمى از اينان ساكن مناطق شرقى بودند. با معاف شدن ساكنين شهرها از تحجير٬ تعداد واقعى جابجاشدگان چيزى در حدود ٤٠٠٬٠٠٠ تن بود كه شامل تروريستها و شورشيانى كه با شروع جنگ جهانى از شهرها جمع آورى شده بودند نيز مىشد. علاوه بر آن نزديك به نيم ميليون تن از ارامنه در طول ساليان جنگ به قفقاز و ديگر جايها مهاجرت نمودند. پس از جنگ نيز هنوز ١٠٠٬٠٠٠ تن ارمنى در خاك عثمانى ساكن بود و باز حدود ١٥٠٬٠٠٠ تا ٢٠٠٬٠٠٠ تن به كشورهاى اروپاى غربى و آمريكا مهاجرت نمودند. بنابراين مىتوان گفت كه كلا حدود ٢٠٠٬٠٠٠ تن از ارمنيان٬ نه تنها در اثر كوچ اجبارى بلكه بر اثر عمليات جنگى٬ گرسنگى و بيمارى هلاك شده اند. همان عواملى كه در همان زمان حدود دو ميليون مسلمان را نيز هلاك نموده است". وى اضافه مىكند: "پاسخ عثمانى٬ صدور فرمان جابجائى تبعه ارمنى خود از مسير هجوم ارتش مهاجم دشمن تزارى و از بين بردن احتمال خرابكارى آنها در مقابل اقدامات جنگى عثمانى بود. عثمانيان قادر به جداسازى ارمنيان وفادار به دولت و آنها كه مطيع رهبران خويش بودند نبودند. بررسى دقيق اسناد سرى نشان مىدهد كه در هئيت وزرا عثمانى هيچ مقامى از حكومت مركزى فرمانى دائر بر قتل عام صادر نكرده است. برعكس٬ فرامين بسيارى صادر شده اند كه در آنها به مقامات محلى امر مىشود كه همه اقدامات و تدابير لازم را براى جلوگيرى از هر گونه درگيرىهاى قومى و حمله و هجوم به ارامنه انجام داده شود".
دكتر ساموئل آ. ويمس (Samuel A. Weems) در كتاب خود "ارمنستان: اسرار يك دولت مسيحى تروريست (Secrets of A 'Christian' Terrorist State: Armenia)" چنين مىگويد: "وقايع سالهاى ١٩١٥ بر خلاف ادعاى ارامنه نسل كشى نيست٬ كشتار متقابل و مقاتله است. اسناد موجود در آرشيوهاى وزارت خارجه بريتانيا و مسيونرهاى مذهبى آمريكائى كه در آن سالها در آناتولى بسيار فعال بوده اند٬ همه نشانگر آنند كه ارقامى كه امروز ارمنيان آنها را مطرح مىكنند و در افكار عمومى جهانيان جاى داده اند٬ چه در رابطه با شمار ارمنيان٬ چه در رابطه با آنهائيكه تابع تحجير شده اند٬ و چه آنهائيكه در كشتارهاى متقابل به هلاكت رسيده اند همه اشتباهند".
ژان پل پروبست (Jean-Paul Probst) مدير كل دائره خانواده فرانسه در مورد ادعاى نسل كشى ارامنه توسط عثمانيان چنين مىگويد: "ادعاى نسل كشى ارامنه دروغى بسيار بزرگ است. اين حادثه چيزى به جز جواب يك امپراتورى به ارمنيانى كه توسط دول غربى تحريك شده بودند نيست."
سوالاتى كه بايد پاسخ داده شوند:
متاسفانه در رسانه هاى فارسى دولتى و غيردولتى ايران و خارج آن٬ درج و نشر ادعاهائى در همسوئى با تبليغات ضد تركى-ضد مسلمان ارمنى و مشخصا افسانه هائى دائر بر نژادپرست بودن دولت عثمانى٬ اعمال نسل كشى ارامنه توسط اين دولت و همسنگ شمردن آن با نسل كشى يهوديان در آلمان نازى و .... مد روز است. آشكار است كه صرف مسئله تعلق به نژاد و قوميت ارمنى٬ انگيزه تدبير تحجير نبوده است. دليل تحجير و جابجائى ارمنيهاى شرق عثمانى در جنگ جهاني اول – درست و يا نادرست٬ پاسخى متناسب و يا نامتناسب- عملکرد اين گروه به عنوان ستون پنجم نيروهاي دشمن و اشغالگر روسيه در داخل خاک عثماني بوده است. همسنگ شمردن يهودسوزانى آلمانها با نسل كشى ارمنىها نيز اشتباه محض است. كشته شدن يهوديان در آلمان مصداق بارز قتل عام و نسل كشى است ولى كشته شدن تركها و ارمنىها در جنگ بين ارتش عثمانى و تزارى-داشناك مصداق نسل كشى نيست:
- اولين خصوصيتى كه همه تاريخ نگاران و از قضا خود مللى كه در بالكان و قفقاز و خاورميانه و شمال آفريقا در باره عثمانى بر آن اتفاق دارند نژادپرست نبودن اين امپراتورى است. اساسا نزد تاريخ نگاران٬ امپراتورى عثمانى و حاكمان آن كه منسوب به ملل متفاوتى از ترك و تاتار و سرب و عرب و كرد و ارمنى و آلبان و چركس و .... بوده اند٬ به مداراى قومى بارز و بىهمتا مخصوصا در باره غيرمسلمانان و غيرتركها مشهورند. تنها قتل عامهايى كه عثمانيان واقعا مرتكب آنها شده اند٬ كشتار قزلباشان يا غلات شيعه علوى است كه تصادفا اينها هم همگى ترك بوده اند. اگر عثمانى تصميم به قتل عام ارامنه به صرف تعلقشان به نژاد و قوميت ارمنى گرفته بود به چه سبب اين تدبير شامل ارامنه غرب عثمانى و استانبول و شهرها نشده است؟
- چيزى به اسم نسل كشى ارامنه در عثمانى وجود ندارد٬ نسل كشى ارمنى در عثمانى٬ تماما ادعائى محصول خيال٬ بزرگنمائى و تبليغات ارمنيان است. اگر در سرزمين آناتولى نژادكشى ارامنه به وقوع پيوسته است به چه سبب ارمنيانى كه به سوريه مهاجرت كرده بودند بعدها به سرزمينى كه چنان جنايتى در حق آنها رواداشته باز گشته اند؟ اگر نسل كشىاى از جانب تركها در ميان بوده باشد٬ چرا ارمنيان بسيارى در جنگ استقلال خلقى كه در حق آنها نژاد كشى كرده بود شركت نموده و بسيارى از افسران و نظاميانشان نيز مدال قهرمانى استقلال گرفته و يا شهيد شدند؟
- آنچه اتفاق افتاده تعرض همزمان قواى روسيه و ارتش ارمنستان به شرق تركيه و جنگ خونين بين قواى تزار-داشناك و ارتش عثمانى است. كه در اين جنگ خونين و درگيريهاى اسفبار قومى مسلمان و مسيحى و عواقب تلخ ناشى از آنها٬ حدود ٦٠٠- ٢٠٠ هزار تن ارمنى و دو -دو ميليون و پانصد هزار تن مسلمان ترك (و كرد و عرب و يهودى) به قتل رسيده اند. حال اگر كشته شدن ارمنيان در جنگى جهانى نسل كشى است٬ كشته شدن دو نيم ميليون ترك-مسلمان توسط ارتش تزار-داشناكها هم نسل كشى است.
- رسم است كه در تعاريف نسل كشى٬ نبود شورش مسلحانه از سوى گروه قربانى شرط شمرده شود. يهوديان آلمان قبل از وقايع مربوطه هرگز دست به شورش مسلحانه و سابوتاژ و يا ترور نزده و هيچگاه به كشتار فردى و جمعى آلمانىها اقدام نكرده بودند. حال آنكه ارمنيان و دسته جات مسلحشان از چهل سال پيش از وقايع فوق دهها شورش مسلحانه برپا و عمليات تروريستى بىشمارى اجرا كرده و به دفعات به كشتار جمعى مسلمانان (ترك و كرد و عرب) دست زده بودند.
- يهوديان در صدد تجزيه آلمان و ايجاد دولتى از خاك آلمان نبوده اند٬ اما ارمنيان خواستار تجزيه قلمرو عثمانى و ايجاد دولتى ارمنى آنهم در مناطق ترك نشين و كردنشين اين كشور بوده اند.
- يهوديان آلمان٬ بر عكس ارمنيان عثمانى به عنوان ستون پنجم دولت ديگرى-چه برسد به همكارى با نيروهاى استعمارى و حمله نظامى در صف دولت تزارى روسيه و فرانسه و ايتاليا و انگليس و يونان - عمل نكرده بودند و ....
ارومی، کی ز آفت خواهد آسود؟ (تقى رفعت)
با سقوط دولت تزارى روسيه٬ قواى وى مجبور به عقب نشينى از خاك عثمانى شد. متعاقب آن با پس راندن قواى اشغالگر انگليس و فرانسه و يونان تحت رهبرى آتاترك٬ خلق ترك موفق به كسب و حفظ استقلال وطن خويش گرديد و بدين ترتيب طرح ماجراجويانه دول استعمارى غرب و بنيادگرايان مسيحى براى تاسيس دولتى صليبى-ارمنى در خاك و مناطق ترك نشين شرق آناتولى (آذربايجان تركيه) با استفاده از ترور٬ شورشهاى مسلحانه٬ نسل كشى٬ كشتار و اخراج توده ترك با ناكامى مواجه گرديد. اما پس از اتفاقات عثمانى٬ نه ارمنيان و نه دول استعمارى از پاى ننشستند. در همان سالها روسيه در جنوب قفقاز بخشهايى بسيار گسترده از اراضى ترك نشين آذربايجانى را تجزيه و به دولت تازه تاسيس شده ارمنستان (و بخشهايى از آنرا به داغستان روسيه و گرجستان) الحاق نمود. دولت جديد ارمنستان نيز شروع به اخراج و پاكسازى ساكنين ترك اين مناطق بويژه از شهر ترك نشين و آذربايجانى ايروان٬ پايتخت بعدى اين دولت كرد. (هنگامى كه روسها خانات تركى-آذربايجانى ايروان – جمهورى ارمنستان امروزى- را اشغال نمودند٬ اكثريت جمعيت آن ترك بود. تقريبا دو سوم جمعيت مسلمان خود شهر ايروان-پايتخت بعدى ارمنستان- يعنى بيش از ٦٠٬٠٠٠ تن در اوايل قرن از طرف روسيه و بقيه به همراه تركان ساكن در ديگر مناطق ارمنستان در اواخر قرن بيستم از طرف دولت ارمنستان به زور اخراج شدند).
از طرف ديگر و همزمان با وقايع عثمانى٬ ارمنيان باز با تحريك٬ خط دهى و كمك دول استعمارى غرب-مسيحى به هوس الحاق بخشهايى از خاك آذربايجان جنوبى (آذربايجان ايران) به دولت خويش افتادند. و باز در زمينه سازى اين هدف٬ نيروهاى مسلح دولت ارمنستان و شبه نظاميان ارمنى به سوداى بدست آوردن برتريت جمعيتى عددى و خاك٬ دست به قتل عام و نسل كشى تركان آذربايجان در آذربايجان ايران (جنوبى) زدند. قتل عام فجيع و نسل كشى بيش از صد هزار تن از تركان آذربايجان جنوبى (اورميه٬ سولدوز٬ خوى٬ سلماس٬ مرند٬...) در سالهاى جنگ اول جهانى توسط نيروهاى مسلح مسيحى ارمنى-آسورى٬ به حوادث جليولوق-قاچاقلار معروف است.
پس از فرو پاشيدن اتحاد جماهير شوروى و گرفتار آمدن آذربايجان در دامن جنگ داخلى و ناآرامىهاى قومى و در اثر غفلت رهبران و ساده لوحى مردم آذربايجان٬ ارمنيان دوباره فرصت را غنيمت شمرده استقلال منطقه عمدتا ارمنىنشين قره باغ عليا را از آذربايجان اعلام نمودند. و بدنبال آن سناريوى قتل عام تركها و اشغال اراضى آذربايجان در سالهاى جنگ جهانى اول در شرق تركيه٬ جنوب قفقاز و آذربايجان ايران توسط ارمنيها و با حمايت ها و تشويهاى آشكار و نهان روسيه و دول بزرگ غربى و مراكز ميسيونرى مسيحى٬ بار ديگر و عينا تكرار شد. با پيشروى ارتش ارمنستان و نيروهاى روسيه در داخل خاك آذربايجان٬ ارتش اين كشور علاوه بر قره باغ عليا، قره باغ سفلي ترك نشين را نيز متصرف و افزون بر آن هفت استان ديگر جمهوري آذربايجان را اشغال نمود. جنگ خونين در گرفته بيش از پنجاه هزار كشته و يك ميليون بىخانمان و آواره ترك برجاي گذاشت. در ادامه٬ به عنوان تاكتيكى براى فرارى دادن اهالى ترك٬ ارتش ارمنستان با حمايت هنگ ٣٦٦ ارتش روسيه شهر خوجالي آذربايجان را اشغال و به كشتار جمعى توده ترك غيرنظامي اقدام نمود. در قتل عام خوجالى صدها غيرنظامي شامل زنان و كودكان به طرز فجيعى كشتــه شدند. (گزارشات منابع حقوق بشرى و بين المللى بىطرف٬ پر از نمونه هاى فجايع انجام شده در اين قتل عام توسط نيروهاى ارمنى٬ مانند دريدن شكم و بريدن گوشـهاي زنان و مردان٬ شليك تيـر خلاص به سـرهاي كودكان و نوجوانان٬ كشتار تمامى اعضاء بسيارى از خانواده ها٬ مثلــه كردن سـربازان اسير و به دار آويختنشان مىباشد).
گئرچه يه هو!!!